نــا گفتــه هائی از جنس ِ گنــــدم

ஜღ کــسی چه میــدانـد٬ شــایــد زمیــن ِمــا جهنــم ِ سیــ ـاره ای دیــگر بــاشــد...ஜღ

نــا گفتــه هائی از جنس ِ گنــــدم

ஜღ کــسی چه میــدانـد٬ شــایــد زمیــن ِمــا جهنــم ِ سیــ ـاره ای دیــگر بــاشــد...ஜღ

پرستار گندم

از نق زدن های مداوم متوجه اید که خواهرم به تازگی عمل جراحی انجام داده و من به صورت بی وقفه در نقش یک کزتِ مسئول و مهربان بالای سر خواهری فداکاری ار خود نشان داده ام !  

در همین حین مثلث مریضی در خانه ی ما تکمیل شد و مادری دیروز که با پدر گرامی برای خرید رفته بودن به شدت میخوره زمین و پاش در میره !! 

در نتیجه خواهری کم بود! مادر گرام هم اضافه شد!! (لبته از حق نگذری مامانی با همین حالش خیلی کمک حاله !! )

در این جریان خانواده  هم عقیده هستن که بنده باید مدرک علوم سیاسی را در کوزه گذاشته و به رشته ی پرستاری روی بیاورم !! چون معتقدن بنده عجیب به صورت شگفت انگیزی در این رشته استعداد چشمگیری دارم !! 

برای همین امروز طی صحبت هایی که با نوشی کردم ایشون هم موافقت خود را ابراز داشته و اولین فردی بودن که مرا استخدام کردن !!قابل ِتوجه اینکه ایشونم عملی میباشند !! 

در نتیجه بنده ی اعلامیه ای مبنی بر شغل پرستاری ابلاغ میدارم!! از دوستان گرام هر کس خدای نکرده به پرستار نیاز داشت ...پرستار گندم در خدمت شماست !!