نــا گفتــه هائی از جنس ِ گنــــدم

ஜღ کــسی چه میــدانـد٬ شــایــد زمیــن ِمــا جهنــم ِ سیــ ـاره ای دیــگر بــاشــد...ஜღ

نــا گفتــه هائی از جنس ِ گنــــدم

ஜღ کــسی چه میــدانـد٬ شــایــد زمیــن ِمــا جهنــم ِ سیــ ـاره ای دیــگر بــاشــد...ஜღ

همه چی..

امروز خانه را بنده تمیز کردم!!  ی پا کدبانو شدیَم!! 

تا ظهر کمرم صاف نمیشد!! بیچاره این مامانا!! 

بعد ی ضد ِحالی خوردیم.. که هنوز در شک میباشیَم!! 

خلاصه بعدش خواهر زاده گرام رو بردیم حمام..بنده رو شبیه دلاک میبینن ایشون.. 

دیگه همون ی ریزه هم که کمرم صاف میشد دیگه الان نمیشه!! 

دلمان شدید نسکافه میخواست که با ظرفِ خالیش مواجه شدیم..وای چه حس ِبدی بود!! 

بعد فریاد زدیم که ما نسکافه میخواهیم..خواهری رفت خانه شان که انگاری طاقت نیاورده برامون از خونشون نسکافه آوردن!! ته تغاری بودن بعضی جاها جواب میده!! 

*تاسوعا هی داد ُهوار میکردم که من قیمه ی امام حسین میخوام..انقدی غر زدیمُ به همه گفتیم که روز ِعاشورا ازدرُ دیوار برام قیمه میرسید..همه ظرف قیمه رو میکردن تو حلقم تا ساکت شم.. از پدر بگیر تا داماد ِگرام خانواده!!..مدیونه هر کی فک کنه من بچه ی شلوغیم..آخه قیمه امام حسین ی چیز ِدیگس!! 

*بر خلاف ِاینکه خیلی شیطون ُپر سر ُصدام ولی بیشتر ِمواقع در برابر مشکلات فقط سکوت میکنم..این برای خیلی از آدمهای دور ُبرم تعجب آوره!!    

*توی ابراز محبت کردن ی ریزه مشکل دارم! البته خیلی بهتر شدم!! ولی انگاری باید بیشتر خودمُ اصلاح کنم این تودار بودنم داره برام مشکل درست میکنه.. 

*سردردُ سرگیجم داره هر روز بیشتر میشه..همینطور فراموشیم..

*هستی امروز بهم گفت خیلی دوست دارم!! دوست دارم این دفعش با همیشه فرق میکرد!! یعنی من خاله ی خوبیم؟!؟!یعنی میتونم ی خاله ی خوب براش بمونم؟! نمیدونم..  

*نزدیک ِامتحاناس ُما هیچی نمیخونیم!! وای خدا ی نیرویی برای ما سند کن..آمین..