-
شششششششش !
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 14:38
همش فک میکنم اگه این ۴سال !! رفته بودم گل سازی یاد گرفته بودم بهتر از این رشته ای بود که اینقد براش زحمت کشیدم ! حداقلش این بود که میتونستم در زمینه گل سازی اظهار نظر کنم ! نه مثه رشتم تا بیام حرف بزنم ! همه با هم بگن : ششششششششششششش!!
-
آینه
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 14:14
جلوی آینه می ایستم .. نگاهم در چشمان ِدرون ِآینه تلاقی میکند .. جلوتر میروم .. چشمانش پر ِغم و صورتش پر از خطوط ِ در هم ! چه زود پیر شد ..
-
زخم
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 00:00
یادم نمیره ! هیچوقت .. همیشه مثل ِی زخم تو قلبم باقی میمونه .. ندیدی منو ! هر بار با حرفات تحقیرم کردی .. هر روز ُهر شب حرفات مث ِِِِخوره مخم ُمیخوره ! نمی تونم فراموش کنم .. هر چقد میگذره تحمل ِ دردش برام سختتره ! کینه ت به دلم موند ! نفرینم کردی ! ولی من نفرینت نمیکنم .. چون دردت درد ِخود ِمن ِ ! از خدا میخوام به...
-
آشپــزی
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 13:48
به نظرم یکی از سخترین کارا تو دنـــیـــا آشپــزی ِ !! فکر این که ی روز مجبور باشم خودم همیشه آشپزی کنم اعصابم بهم میریزه !! خیلی مزخرفه ! صب پاشی مجبور باشی ناهار درست کنی ! بعد ِناهار فک کنی که شام چی درست کنی!! دیوانه کنندس!! بدتر از اون اینه که علاقه ای هم به این کار نداشته باشی!! بدتر تر از اونم اینه که اصن آشپزی...
-
هیچی
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 01:47
گفت دیدی؟ گفتم نه .. یادم نیست !! راستی؟ چطور ممکنه !؟ هیچی
-
حسرت !
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 22:17
اگه الان دوران ِغرب ِوحشی ُ وسترن بود .. برای سرت $1000 جایزه میزاشتم !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 16:19
کافی نت نزیک یونی .. نوشی سر جلسه ی امتحان .. ایشا.. عالی میده ! چهارمین امتحانم هم دادم ! هعی !! از استاد اندیشه خیلی میترسم!! ۴گزینه ای داده !! یکیش قدرت الهی ! یکی قدرت خداوند! ۴ساعت ما رو اسکول کرده !! تازه این یکی از سوتی هاش بود!! تازش اخرش که امدم برگمُ بدم با اون سوالای تخیلیش ! اومدم کلا محلش نذارم دیدم...
-
کادوی تولدم؛ هیچوقت ترکم نکن :*
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 23:23
بیست ِِ ِدی ِ هزار ُ سیصد ُ نود روزهای بیست ُدوسالگیم ُ کرد ی خاطره ! خاطراتی که تو دفترچه ی زمان گم شدن ! گم میشن! برام ی دفتر جدید فرستاد! صفحه ی اولش نوشته بود: روزهای بیست ُ سه سالگیت آغاز شد ! خوب بنویس که وقتی به آخرین برگش رسیدی مث ِامروز پر از یاس نباشی! خوب شروع کن و خوب به آخر برسونش!! *میخوام روزهام ُ خوب...
-
دنیا دار ِ
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 19:24
دنیا ی دار ِ از مکافات ُ پستی ِما ! از زبون ِکثیف ِما ! دختر هر روز با ی مرد میره ! و تنها پدر میگه مراقب باش باردار نشی:| چی بر سر ِ غیرت ِاون پدر اومده؟! مواد؟ مواد ُبا چی عوض کرده؟ شرافت دخترش؟ زندگی بر باد رفته ی خودش ! یا دختر ِبزرگی که دست به دامان ِعمو شده ! که فقط ی شوهر برام پیدا کن تا از این خونه فرار کنم!!...
-
پدر
جمعه 16 دیماه سال 1390 22:00
پدر .. حتی نامَش هم برایم امنیت میاورد .. پدر کسیست که هیچ گاه تنهایت نمیگذارد .. همیشه با اطمینان در کنارت حضور دارد و در کنارت به آرامی گام برمیدارد تا مبادا آسیبی متوجه ت باشد ! ~>صدات همیشه تو گوشم ِکه میگی بابا جان خیالت راحت باشه مگه من مُردم؟!؟! ایشاا همیشه ُهمیشه سلامت باشی دوستَت دارم و تولدت مبارک *کلا...
-
تبادل اطلاعات:دی
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 22:36
مرجان مسیج زده ..میگه گندم داشتم به روزای دبیرستان فک میکردم! به شیطنتات ! بعدش کلی هم فحشت دادم!! ۴تا فحشم بیشتر به ذهنم نیومدش!! راستی چن تا هم یاد گرفتم ! ببینمت به تو هم یاد میدم!! میگم اِ؟ چرا خو؟ حالا چی یاد گرفتی؟ میگه باید ببینمت ! حضوری حالش بیشتره!! بهش میگم اتفاقا منم ی چن تا خفنش ُ از برو بچ ِیونی یاد...
-
روزهای ِ..
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 16:37
نزدیک امتحاناس ُ من پرم از استرس !! ولی کی درس میخونه !! امسال خیلی خوشحالم چون بعد ِچند سال تولدم روز ِامتحانا نمیوفته!! یاد ِپارسال بخیر ! متون داشتیم با نوشی ! برف شدیدی اومده بود ! با اینکه امتحان ُ خیلی بد دادیم !! ولی خیلی بهمون خوش گذشت !! اینقد برف بازی کردیم که تمام هیکل خیس ِخیس بودیم!! بعدشم ی چند روزی تو...
-
اسپاس
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 22:44
گردنم به سرما و اعصاب خیلی حساسیت نشون میده ! همچنین به کار !(البته این ی مورد کم پیش میاد!:دی) تمام ِجزوه های این ترم ُ نوشی مینویسه !:دی دیگه من کلا از اول ترم یا خواب بودم! یا گوشی دستم بود ! یا ی نفرُ سوژه میکردیم با نوشی کرکر میخندیدیم:دی خلاصه اینکه شنبه ای نوشی خسته شد داد من جزوه بنویسم ! منم با انرژی ! نیست ی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 دیماه سال 1390 22:36
نمیدونم من منزوی شدم یا منزویم کردن ٬ من نمیفهممشون یا اونا منو؟! دور شدم. نه از نظر مکانی . خیلی دور ..اینقد که دیگه صداهامون به گوش هم نمیرسه ! اینقد که ناراحتی ِهمیدگرو نمیفهمیم .ظاهرم خیلی سرد شده ..خیلی بیشتر از قبل . کی باعثشه؟ خودم؟ دیگران؟ وقتی باهام حرف میزنن بی تفاوت نگاشون میکنم ! منم که حرف میزنم احساس...
-
اول دی :دی
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 00:18
اول دی ماه ِرویایی من : ) زمستان ِ۱۳۹۰بلاخره آغاز شد ! شوق ِزیادی دارم ! پُرم از حسای خوب ! :-* چشم به راه ِاتفاقای خوب میمونم : )
-
شرط بندی
جمعه 25 آذرماه سال 1390 16:05
دیشب جو گرفت بابا جناق شکوندم ! همون لحظه که شکوندیم گذاشت تو دستم ! منم گفتم قبول نی! من یادم بود ! امروز صب که پاشدم تو آشپزخونه چای میریختم برا خودم اومد قندون ُ داد دستم!! باختم !! خوب شد شرط ُسر ِادکلن که گفت قبول نکردم !! حالا ی بستنی باید به ددی بدم!! به قول مامان باید از این به بعد تبصره بزارم !! زمانایی که...
-
نسل ِمن
جمعه 18 آذرماه سال 1390 15:43
نسل من ! فک میکنم گم شدیم .. تو جاده ها ی خاکی، میانبر هایی که تهش به هیچ میرسه ! تخت گازم میریم.. بعضی هامونم تو باطلاق های وسط را گیر کردیم !! مرز بین ِبدی ُخوبیُ گم کردیم ! گوش ُچشم هامون داره به خیانت ،دروغ ،زشتی ُ اشتباه عادت میکنه ! ی کسی که جانماز آب میکشه ُ اینطور نشون میده که خیلی آدم متعصبی ِ.. برای اینکه به...
-
خودشیفتگی
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 23:37
هفته ی خوبی رو شروع کردم ! با انرژی ! خیلی شنگول ! امروزم خوب بود ! البته غیر ی اتفاق !! صبح سوار قطار شدم دیدم خیلی شلوغه! تصمیم گرفتم اکباتان پیاده شم با قطار ِ بعدی برم.. ی پسری جلوی من ایستاده بود.. پیاده که شدم این آقا جلوی من داشت میرفت! منم سرم پایین داشتم راهمُ میرفتم که یهو برگشت طرف منُ بهم گفت: دیگه دنبال...
-
فحش :دی
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 21:14
کلی مطلب نوشتم که فرتی پاک شد! یادم نی چی نوشتم ولی همچین بدم نشد پاک شد!! آه ُ ناله بود همش!! اصولا در گذشته با آدمهایی که بد دهنی میکردن مشکل داشتم .. حالا چه با شوخی چه وقتی عصبانی میشدن ! جدیدنا ی فعل ُ انفعالاتی در من رخ داده که شدیدا با فحش حال میکنم ! اصلا یکی به یکی فحش میده من جیگرم حال میاد !! مخصوصا از نوع...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 20:37
باورم نمیشه الان هر چی نوشتم پاک شده !!
-
بیچاره مردم !
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 22:32
اخطار ! تحریم ! حمله به سفارت ! جنگ ! نابودی ! اصلا نمیتونم ی لحضه هم تصور کنم جنگ شه..اتفاقی که میخوان بیفته ! ما نمیخوایم!! ما هر روز با شرایط بد اقتصادیمون تو جامعه درگیر هستیم ! این اتفاق .. میشه تیر خلاص برای مردم !
-
تولدت مبارک : *
شنبه 5 آذرماه سال 1390 23:53
۲۱سال قبل.. به اذن خدا.. فرشته در گوش ِدخترک زمزمه ای کرد ُ او را در سبدی گذاشت و در راه ِ نوری سُر داد.. دخترک در زمان گم شد.. رفت ُ رفت .. دخترک ِ حساس ُ زود رنج ِما آن گونه که فرشته در گوشش دعا کرده بود..بخت یارش نبود !! افتاد در دنیای آدمی.. دنیای ما.. ۲۱سال قبل.. امشب تولد همون دخترک ِقصه ی منه !! دخترکی که گرچه...
-
حکم ِ آتشفشان
جمعه 4 آذرماه سال 1390 20:00
قصد دارم صورتم ُجراحی پلاستیک کنم .. کلا بکوبمش از نو بسازم ! فک کنم اینجوری خیلی بهتره !! :| ی آتشفشان در راه ِ.. ذراتش از نامردیُ بدجنسی ِآدمهاست .. از بخلُ حسادت .. از نفرتُ کینه.. فورانش نزدیک ِ! *صدات تلخه ! نمیدونم .. *هر حرفی که شاید در شرایط عادیم از کنارش میگذشتم ..الان برام خیلی ناراحت کنندس !! شاید تا مدتها...
-
پت و مت
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 20:02
شنبه میخواستیم بریم فال قهوه !! آدرس گرفتیم ُ رفتیم .. پلاک ۲۸بود منتها خانم ِ نگفته بود غربی ما رفتیم کوچه ی شرقی !! زنگ ُ زدیم ! در باز شدُ رفتیم داخل !! ی آقای پیر مردی در ُ باز کرد ! ما هم خوش ُ خرم با نوشی کفشارو در آوردیم ُ رفتیم تو خونه ! ی ذره نگاه کردیم دیدیم از خانمه خبری نی !! به پیرمرد ِ میگیم خانم نیستن...
-
بازی
جمعه 27 آبانماه سال 1390 22:47
ی بازی بچه ها انجام داده بودن منم خوشم اومد ٬ خودمُ بازی دادم! باید چشم بسته از کتابخونه ی کتاب برداریُ صفحه ی ۱۳رو بخونی.. "سالهای 1299تا1305 از جالب ترین و پراهمیت ترین فصلهای تاریخ ِقرن بیستم ایران است. این دوران با کودتایی باورنکردنی در نهایت شتابزدگی به تمهید افسری انگلیسی آغاز شد که از کشور و مردم ما تقریبا...
-
منتخب این هفته !
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 23:46
ی دوراهی بزرگ جلوی پامه !! ی تصمیم بزرگی باید بگیرم! که فکر کردن بهش فقط سر درگمم میکنه!! نمیدونم باید چیکار کنم ! چی درسته! فقط خودمُ میسپارم به خدا .. میدونم که کمکم میکنه : ) *اگه پنج تا انگشتتم عسل کنی بکنی تو دهنشون ! بازم دستتُ گاز میگیرن !! دیگه باید چیکار کنم که نگن فلانی خودشُ میگیره و مغروره و .. !! اگه...
-
بازمی گردیم!!
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 20:45
منصرفم کردن از حذف کردن... باهات آشتی کردم چون حس کردم هنوز بهت تعلق خاطر دارم ! سعی کن دیگه بهم انرژی منفی ندی ! چون این دفعه میرمُ پشت سرمم نگاه نمیکنم! *سعی میکنم آدمهایی که مکررا افسردم میکنن ُ از زندگی سیر ! ی مدت از خودم دورشون کنم! * ی سری تصمیمای دیگه برای زندگیم گرفتم! امیدوارم عملی شه! من ُ مهرنوش خیلی کارا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آبانماه سال 1390 23:04
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آبانماه سال 1390 12:10
باران همچنان می بارد بر قلب شکسته ی بی پناهم..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 20:18
بی تو تمام می شود .. تمام ِشوق ِجوانی ام..